
نوآوری های کلامی علاّمه طباطبایی- قسمت ۵
علاّمه طباطبایی به عنوان یک متفکر بزرگ اسلامی در حوزه های مختلف فکری از جمله علم کلام دارای نوآوری های بی شماری می باشد. طبیعتاً علاّمه در حوزه کلام اسلامی دارای نوآوری های منحصر به فردی است و این ابتکارات جزو کلیدی ترین و مهمترین مباحث علم کلام محسوب می شود. روش نو و جدید علاّمه در پرداختن به مباحث عقلی و نقلی، زمینه ساز نگاهی تازه به مباحث کلامی شد. این تحقیق بر آن است تا نوآوری های کلامی علاّمه را برشمرده و تبیین نماید.
پرسش اصلی
نوآوری های علاّمه طباطبایی در چه حوزه هایی از علم کلام می باشد؟
پرسش های فرعی
۱- علاّمه در بحث توحید ، راهنما شناسی و معاد ، چه ابداعاتی داشته است؟
۲- طبق دیدگاه های علامه، چه ابتکاراتی در حوزه کلام جدید به دست می آید؟
فرضیه های تحقیق
-
- علاّمه طباطبایی در مباحث توحیدی و مسائل جدید کلامی نو آوری هایی در ساختار ، چینش ، روش ها و محتوای مسائل دارد.
-
- از ابتکارات علاّمه در حوزه توحیدشناسی می توان تسری حرکت در همه مقولات، برهان صدیقین، سلب حد از خدا، و فاعل بالجبر و فاعل بالقصد را نام برد.
-
- تفاوت نبی و رسول، ادله عصمت، تعریف امامت با زاویه هدایت، از ابتکارات و نوآوری های صاحب تفسیر المیزان است
-
- انسجام نظریه علاّمه در بحث روح، خلاقیت دیدگاه ایشان در مساله بهره مندان از شفاعت و ژرف اندیشی او در باب خلود در عذاب و جواب های دقیق به شبهات مفسران و فلاسفه، در مساله خلود از ابداعات علاّمه در حوزه معادشناسی است.
- طبق دیدگاه های خلاق علامه، ابتکارات ویژه علاّمه در کلام جدید شامل مباحث علم و ادراک، دین و دین داری و منشا دین، عقل و دین، و رستگاری و نجات پیروان ادیان می شود.
پیشینه تحقیق:
با توجه به دیدگاه های مهم علاّمه در علوم اسلامی مثل فلسفه، کلام، عرفان و تفسیر، بسیاری از پژوهشگران ، سعی در تبیین دیدگاه های ایشان داشته و دارند، طبعا در حوزه کلام نیز محققان، تلاش علمی فراوانی در تبیین و تشریح نظریات ایشان داشته اند. کتابی به عنوان اندیشه های کلامی علاّمه طباطبایی و مقاله هایی در موضوعات متعدد کلامی از منظر علاّمه و یا مقایسه آراء علاّمه با دیگران نوشته شده است. حتی مقاله ای در مجله پژوهشی کوثر معارف به ابتکارات و نو آوری های فلسفی علاّمه پرداخته است. اما پژوهشی مستقل در زمینه نو آور ی های کلامی علاّمه طباطبایی روئیت نشده است.
روش تحقیق
جمع آوری اطلاعات این پژوهش براساس روش توصیفی – تحلیلی و با رهیافت درون دینی و غالبا در آثار علاّمه طباطبایی بوده است. روش تجزیه و تحلیل مطالب نیز براساس رهیافت درون دینی و با روش کلامی بوده است.
مبادی و مفاهیم
در این قسمت، به موضوعاتی اشاره میشود که برای مبادی تصوری، تبیین آنها لازم است.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید. |
۱ ـ معنای شناسی کلام
در هر علمی ضرورت دارد قبل از ورود به بحث ، به معانی و مفاهیم ابتدایی آن توجه شود در اینجا نیز به معنا شناسی کلام در لغت و اصطلاح ، توضیحی پیرامون موضوع و تاریخچه کلام پرداخته می شود.
۱-۱٫ معنای لغوی
در قاموس لغت: کلام به فتح کاف به معنای سخن، قول،گفتار سفید، محاوره، و گفتوگو آمده است و متکلم یعنی گوینده و سخنگو و از نظر معنای عرفی عبارت از الفاظ و حروفی است که به منظور اداء مقصود و بیان مراد از مقاطع خاص خارج میشود، و از نظر معنای عام آنچه مبین و حاکی از ما فیالضمیر باشد کلام گویند[۱].
این واژه مصدر باب تفعیل کَلّمَ، یکلِّمُ، تکلیماً و کلاماً به معنای گفتار و معادل لفظ یونانی لوگوس میباشد. بنابراین در عرف اصل لغت مرکب از دو حرف یا بیشتر را گویند و به همین جهت آنان کلام را به صوتی که مکیّف و منتظم از حروف شخص باشد تعریف کردهاند. محقق تفتازانی گفته: «حروف متمیّر و این قید باید در کلام وجود داشته باشد تا اینکه از اصوات طیور و پرندگان احتراز گردد. پس کلام در عرف لغویون به یک حرف اطلاق نخواهد شد. در عرف اصولیون شامل کلمات مهمل نمیشود. و در غیر عرف نحویون شامل کلمه و مرکبات غیر تامه نمیگردد[۲]
علاّمه طباطبایی میفرماید: «حقیقت کلام به معنای فهماندن ما فی الضمیر به وسیله اصوات است که از روی وضع، دلالت بر معنا کند و جز برای انسان ظرف اجتماع معنا ندارد و انسان در غیر ظرف اجتماع کلام ندارد. فرضاً انسان بخواهد تنها زندگی کند احتیاج به سخن گفتن ندارد. زیرا نیاز به تفهیم و تفهم نیست و یا غیر انسان هم که نیاز به مدنیت و اجتماع نداشته باشد مثل فرشته و شیطان. پس کلام امری اعتباری است»[۳].
در این بیان علاّمه که کلام را امری اعتباری و غیر حقیقی میداند نکتهی ظریف و دقیقی نهفته است که در مبحث صفات خداوند توضیح آن خواهد آمد.
۱-۲٫ معنای اصطلاحی
کلام در اصطلاح متکلمان به علمی گویند که به وسیلهی آن از احوال موجودات مبدأ و معاد براساس قانون اسلام بحث میشود. چنانکه این تعریف را جرجانی در آثار خویش آورده است. «الکلام علمٌ یبحث فیه عن ذات الله وصفاته واحوال الممکنات حین المبدأ والمعاد عن قانون الاسلام».
تفتازانی میگوید: «الکلام هوالعلم بالعقائد الدینیه عن الادله الیقینیه» «کلام علمی است که دربارهی عقاید دینی از طریق ادلهی یقینی بحث میکند»[۴]. این تعریف را که از تعاریف مشهور کلام میباشد عبدالرزاق لاهیجی پذیرفته است[۵].
۱-۳٫موضوع علم کلام
در کتب منطق و فلسفه بحثی هست راجع به اینکه علمی موضوع خاصی دارد که در آن علم از عوارض ذاتی آن موضوع بحث میشود، بنابراین بسیاری قائلند که تمایز علوم به حسب موضوعات میباشد.
اما در اینکه موضوع علم کلام چیست و اصلاً دارای موضوع واحدی میباشد یا خیر؟ متکلمان اسلامی و برخی از متفکران مسلمان، نظرات متعددی را بیان داشتهاند که به صورت اختصار به بعضی از دیدگاهها اشاره می شود.
-
- قاضی ایجی موضوع کلام را مسائلی میداند که مربوط به اثبات عقاید دینی است[۶].
-
- ابن خلدون میگوید که موضوع علم کلام عقاید ایمانی است[۷].
-
- برخی چون غزالی و تفتازانی موضوع علم کلام را همان موضوع فلسفه، موجود بما هو موجود» دانسته و قید «علی نهج الاسلام» را به آن اضافه کردهاند تا از فلسفه متمایز سازند[۸].
-
- برخی به تعدد مسائل علم کلام توجه نموده و درموضوع داشتن علم کلام تردید کردند ولی خواجه نصیر در پاسخ گفته که «هر چند مسائل علم کلام متعددند ولی همهی آن موضوعات مسائل به موضوع واحدی که ذات و صفات مبدأ اعلی باشد برمیگردد وقتی چنین باشد به اعتباری بودن مسائل آن کاری نداریم»[۹].
-
- شهید مطهری وحدت مسائل کلامی را اعتباری میداند و قائل به موضوع واحدی برای علم کلام نیست. اما عبارت شهید: «در کتب منطق و فلسفه بحثی هست راجع به اینکه هر علمی موضوع خاصی دارد و تمایز مسائل هر علمی از مسائل علم دیگر به حسب تمایز موضوعات آن علوم است، البته این مطلب درستی است. علومی که مسائل آنها وحدت واقعی دارند اینچنین است.ولی مانعی ندارد که علمی داشته باشیم که وحدت مسائل آن اعتباری باشد و موضوعات متعدد و متباینه داشته باشد و یک فرض و هدف مشترک، منشأ این وحدت و اعتبار شده باشد. علم کلام از نوع دوم است، یعنی وحدت مسائل کلامی وحدت ذاتی و نوعی نیست بلکه وحدت اعتباری است؛ از این رو ضرورتی ندارد که در جستوجوی موضوع واحدی برای علم کلام باشیم. علومی که وحدت مسائل آنها وحدت ذاتی است اشکال ندارد که از نظر مسائل متداخل باشند یعنی برخی مسائل میان آنها مشترک باشد، ولی علومی که وحدت آنها اعتباری است و یا یک علم که وحدت مسائلش اعتباری است با علمی دیگر که وحدت مسائلش ذاتی است هیچ مانعی ندارد که از نظر مسائل متداخل باشند. علت تداخل مسائل فلسفی و کلام و یا مسائل روانشناسی و کلام و یا مسائل اجتماعی و کلام همین امر است.
برخی از علمای اسلامی در صدد برآمدهاند که برای علم کلام موضوع و تعریفی بیابند؛ نظیر موضوع و تعریفی که برای علوم فلسفی هست، و نظریات مختلفی در این زمینه ابراز کردهاند؛ و این اشتباه است، زیرا موضوع مشخص داشتن مربوط است به علومی که مسائل آن علوم وحدت ذاتی دارند، اما علومی که مسائل آنها وحدت اعتباری دارند نمیتوانند موضوع واحدی داشته باشند»[۱۰].
۱-۴٫تاریخچه علم کلام
دربارهی آغاز علم کلام دقیقا نمیتوان اظهار نظر کرد. به نظر می رسد نیمهی دوم قرن اول هجری پارهای از مسائل کلامی از قبیل جبر و اختیار و بحث عدل در میان مسلمین مطرح بوده است و شاید نخستین حوزهی رسمی این مباحث، حوزهی حسن بصری متوفی در ۱۱۰ هجری است. در میان مسلمین دو شخصیت از شخصیتهای نیمهی دوم قرن اول نام برده میشوند که سخت از اختیار و آزادی انسان دفاع میکردهاند: معبد جُهَنی و غیلان دمشقی. در مقابل افرادی بودهاند که طرفدار عقیدهی جبر بودهاند. معتقدان به اختیار و آزادی به نام «قدری» و منکران آن به نام «جبری» معروف شدند
تدریجاً موارد اختلاف این دو دسته به یک سلسله مسائل دیگر در الهیات، طبیعیات و اجتماعیات و برخی مسائل مربوط به انسان و معاد کشیده شد و مسئله جبر و اختیار یکی از مسائل مورد اختلاف بود. قَدریّون در این دورهها به نام «معتزله» جبریون به نام «اشاعره» خوانده شدند. مستشرقین و اتباع آنها اصرار دارند که آغاز بحثهای استدلالی در جهان اسلام را از اینجا و یا امثال آن بدانند. اما حقیقت این است که بحث استدلالی دربارهی اصول اسلامی از خود قرآن کریم آغاز شده است و در سخنان رسول اکرم(ص) و مخصوصاً خطب امیرالمؤمنین(ع) تعقیب و تفسیر شده است.[۱۱]
بنا بر فرمایش شهید مطهری قطعا اولین کسی که در مسائل عقلی اسلامی به تجزیه و تحلیل پرداخت و مسائلی مانند: قدم و حدوث، متناهی و غیر متناهی، جبر و اختیار، بساطت و ترکیب و امثال آنها را مطرح ساخت، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام بود».[۱۲]
دیدگاهتان را بنویسید