مجموعه کاملی از کلمات و اصطلاحات خودمانی، عامیانه قسمت 26

آستین افشاندن(رقصیدن، انکارنمودن، انعام دادن)

 

در پوست کسی رفتن-سخت مزاحم کسی شدن-از کسی بد گفتن

پِر پِر-در زبان کودکان : صدای پریدن پرنده

آمد نیامد(فرخنده بودن و نبودن)

دلخور کردن-مایه ی گله مندی و نارضایتی کسی را فراهم کردن

خط و نشان کشیدن-تهدید کردن

خرج در رفته-خالص-ارزش پس از کسر مخارج لازم

بند آمدن-متوقف شدن

روکار-روی بنا-نمای عمارت-آن چه که در بیرون چیزی کار شده است

بی چیز-تهی دست-فقیر

دوغ و دوشاب یکی بودن-فرقی میان خوب و بد نبودن

رسیدن به عرصه-بزرگ شدن-به سن پختگی رسیدن

داغ به دل کسی گذاشتن-کسی را عزادار کردن

جبهه-میدان جنگ

زن آمدن-دشنامی در مقام تحقیر و ریشخند

ختنه نکرده-آزمند-پول پرست-نامسلمان-پدر سوخته

زن طلاق-مردی که به اندک بهانه ای زنش را طلاق می دهد

چادر سر کردن-چادر پوشیدن

پیاده روی-راه پیودن با پای پیاده

انگشت بر حرف نهادن(ایراد گرفتن، نکته‌گیری کردن، اعتراض کردن)

خدا رسانده-مفت و مجانی به دست آمده

اَل اَمان-زینهار-پناه بر خدا

چراغ توری-چراغی نفتی که نور آن با توری مخصوصی پخش می شود

چاق کردن کاری-رو به راه کردن کاری-راه انداختن کاری

چند منه ؟-به شوخی به کسی که دیر می آید و زود می رود می گویند: آمدی بگی چند منه ؟

 

تنگ گذاشتن-زیر فشار قرار دادن

ازقحطی‌درآمده(گرسنه‌چشم، آدم ندید‌بدید)

جغجغه-بازیچه ای برای کودکان که چون آن را به حرکت در آورند صدا می کند

دو دانگ-یک سوم-مقدار اندک-کم

چل نکه-پارچه ای که از انواع پارچه های بریده شده سر هم دوخته شده باشد

دهان به دهان شدن-بحث و مجادله کردن-با پست تر از خود جر و بحث کردن

برق از چشم کسی پراندن-سخت ترسانیدن

زُق زُق کردن-احساس درد و تیر کشیدن

از نفس افتادن(بسیار خسته و مانده شدن)

چرسی-آدم معتاد-افیونی

به سر و کول هم پریدن-دعوا کردن-شلوغ بازی درآوردن

از بن دندان-از ته دل-با میل و رغبت

خرده ریز-اثاثه ی اندک و کم مصرف-آشغال

آن سفر-آن بار-آن دفعه

چشم باباقوری-نابینا-کور
جاده صلف کن-کسی که موانع را از سر راه بر می دارد-آلت دست

باریک-دقیق-حساس

خانم باز-مرد معاشر با زنان هرزه

آب خنک خوردن(به زندان افتادن)

در رفتن سخن از دهن-سخنی بی اراده گفتن

آب و گاوشان یکی بودن(شریک و همدست بودن)

بی قابلیت-بی ارزش-اندک-مختصر

آب مروارید(تار شدن عدسی چشم)

برزخ شدن-ناراحت شدن

روغن گرفتن از آب-از هر اتفاق خوب یا بدی به سود خود بهره گرفتن

آتشِ تر-شراب-لب معشوق

خانه بستن-در بازی نرد دو مهره را در یک خانه قرار دادن تا حریف نتواند در آن جا بنشیند
چشم خوردن-نظر خوردن

این پا آن پا کردن(دودل بودن، وقت تلف کردن)

آهنگ ریپ‌دار(آهنگی که یک ضرب آن کم باشد)

تخت پایی-صاف بودن کف پا

پِر پِر آمدن-به لرزه افتادن

جیغ و ویغ-داد و فریاد

پا جوش-شاخ های فرعی متصل به ریشه ی درخت

زیگزاک-خط شکسته-کنگره دار

خاطرجمع شدن-مطمئن شدن
حال کسی را گرفتن-کسی را ناراحت کردن-شادی کسی را به هم زدن
 

ریش کسی را چسبیدن-یقه ی کسی را چسبیدن

تو بمیری-سوگندی در مقام تهدید

پس رفتن-عقب رفتن

دماغ-حال و حوصله-رغبت-علاقه-کبر و خودپسندی-مُف-خلط بینی
با کسی تلیت شب جمعه خوردن-با کسی هم منفعت نبودن

چیز-آلت تناسلی

بازرس-مامور بررسی و کنترل

تخم سگ-نوعی دشنام است مانند پدر سگ

بساط در آوردن-الم شنگه راه انداختن-رسوایی به بار آوردن

از صرافت چیزی افتادن(از انجام کاری منصرف شدن)

آینه‌ی زانو(برآمدگی زانو)

چاق کردن دعوا-دامن زدن به دعوا

دست فرمان-مهارت در رانندگی

خیر باشد-پس از شنیدن خواب کسی به فال نیک به او می گویند

دُم لابه-چاپلوسی-تملق

روی هم گذاشتن چشم-بستن چشم-خوابیدن-گذشت کردن-صرف نظر کردن

حرف گوش کردن-حرف شنوی داشتن

پینه بسته-دارای پینه-کبره بسته

اردنگ-تیپا-لگدی با نوک پا

آهوی خاور-آفتاب

با هم شیر و شکر بودن-نهایت دوستی با هم داشتن

از سر کسی زیاد بودن-بیش از حد توانایی و ظرفیت کسی بودن

دل رحم-مهربان

دلخور کردن-مایه ی گله مندی و نارضایتی کسی را فراهم کردن
پدر کسی پیش چشمش آمدن-رنج و آزار بسیار دیدن
چفت و بست نداشتن دهن-راز نگهدار نبودن
چهار چوب ملا حیدر-جای تنگ و ناراحت کننده

دلچسب-دلپذیر-مقبول

تا خرخره زیر قرض بودن-وام بسیار داشتن

دایه-زن شیر دهنده-قابله-پرستار بچه

چاپچی-دروغ گو-لاف زن

ذکر گفتن-پی در پی دعا خواندن

پشت سر کسی ایستادن-از کسی پشتیبانی کردن

رک رک نگاه کردن-چپ چپ نگاه کردن-بر بر نگاه کردن

حق کسی بودن-سزاوار و مستحق چیزی بودن

روز پنجاه هزار سال-روز قیامت

در لفافه سخن گفتن-پوشیده و کنایه آمیز سخن گفتن

دور افتادن-نزد این و آن رفتن-با هر کسی دیدار کردن

چراغ باران-چراغانی
خان خانی-پر هرج و مرج-ملوک الطوایفی

ریپ آمدن-فخر فروختن-به دروغ بر خود بالیدن

درق درق-صدای خوردن دو چیز سخت به هم

 

تک و تنها-یکه و تنها-به تنهایی

چایمان-سرما خوردگی

چوب-واحد پول در معاملات بازاری برابر با هزار تومان

روان کردن-از بر کردن

راه بردن-بلد بودن-دانستن-اداره کردن-سامان دادن

آلکلی(معتاد به الکل)

ترکمون زدن یا کردن-دست به آب رساندن-ناشیانه کاری را انجام دادن-زاییدن

از پشت خنجر زدن(به نامردی به کسی آسیب رساندن یا او را از پای در آوردن)

آغ و داغ(سخت مشتاق و شیفته)

پوست پیازی-نازک و بی دوام

تف توی یخه ی خود انداختن-خود را بد نام کردن

از دور دستی برآتش داشتن-آشنایی سطحی و ناکافی با چیزی داشتن

زبیل-آشغال-زباله

دست آموز کردن-تربیت کردن

دیر کردن-تاخیر کردن

پیچ خوردن-در خلاف جهت-حرکت کردن-پیچانده شدن استخوان

دقیانوس-نام یکی از پادشاهان سامی که اصحاب کهف را تعقیب می کرد-گذشته ی بسیار دور

امان دادن-کسی را پناه دادن-از گناه کسی گذشتن

تیار-درست و آماده

پیچیدن نسخه-آماده کردن داروی نسخه ی دکتر در داروخانه

به کسی رو دست زدن-به کسی حقه زدن-کسی را فریب دادن

چو-شایعه

چه چه زدن-خواندن بلبل-سخت خوش آواز خواندن

جور کسی را کشیدن-کاری را به جای کسی برای او کردن

آلکلی(معتاد به الکل)

 

چشم به هم زدن-زمان بسیار کوتاه-یک آن

خرده حساب با کسی داشتن-با کسی دشمنی قبلی داشتن

ریختن مو-سخت وحشت کردن

جر و بحث کردن-مجادله را به درازا کشاندن

زیر زانویی-رشوه ی مختصر و نهانی

جیز کردن-سوراندن به زبان کودکان

خیال باف-مالیخولیایی-کسی که همواره در عالم خیال به سر می برد و عملی نمی کند

از کرگی دم نداشتن خر(نهایت پشیمانی و انصراف از ادامه‌ی کاری)

پولکی بودن-عادت داشتن به گرفتن رشوه-بدون پول کاری را انجام ندادن

داشم-اصطلاح داش مشدی ها به معنی برادرم

احوال گرفتن-جویای حال شدن

چار چار کردن-داد و فریاد راه انداختن

چراغ اول-نخستین پولی که معرکه گیران از مردم می گیرند

رمباندن-خراب کردن

این به آن در-چیزی که عوض دارد گله ندارد-در مقام انجام عمل متقابل می‌گویند

با هم خواندن-تطبیق کردن-هماهنگ بودن

چنگ مالی کردن-چیزی را زیاد دست مالی کردن

حساب-هزینه-مخارج-میزان طلب

بردن سر کسی-با سر و صدا کسی را گیج و خسته کردن

 

پیش فنگ-جلوی رو قراردادن تفنگ به طور عمودی

اصحاب منقل(اهل گفت‌وگو و سخن)

حساب ماست بندان یزد-حساب ساختگی

افسارسرخود-خود‌رای-افسارگسیخته

اگشت توی شیر زدن و مایه گرفتن برای کسی-برای کسی نقشه کشیدن-از کسی بد گفتن

از چپ و راست(از همه سو، از همه جا)

دهن بین-آن که به گفته ی این و آن عمل می کند

 

زبان باز کردن-توانایی گفتار پیدا کردن

خال خالی-خالدار-دارای خال های بسیار

چراغ موشی-هر چراغی که به کمک حلبی یا چیزی مانند شیشه ی مربا به عنوان مخزن نفت و یک فتیله درست شود

دق کُش-آن که از غصه و اندوه بسیار بمیرد

دست پایین را گرفتن-کم ارزش و ناتوان فرض کردن

 

خودخوری-حالت خودخور

دست آویز-بهانه-مستمسک-عذر

جریحه دار شدن-زخمی شدن-دل شکسته شدن-رنجیده شدن

دست مزد-اجرت-مزد کار

توی دل کسی خالی شدن-ترسیدن-ناامید شدن

ریش کسی را در دست داشتن-از کسی نقطه ی ضعف در دست داشتن-از کسی گروی در دست داشتن

زبان درآوردن-آغاز سخن گفتن کودک

پافنگ-نهادن ته تفنگ در کنار در حالت خبردار ایستادن

بلبل زبانی کردن-شیرین زبانی کردن-حاضر جوابی کردن-پرحرفی کردن

 

دار-داربست قالی-چوبه ی اعدام

ابرو زدن(رضا دادن، اشاره کردن)

از خر شیطان پایین آمدن(از لجاجت دست برداشتن، از تصمیم نادرستی منصرف شدن)

آبِ خشک-آب بسته

تسویه حساب-تلافی-پاک کردن دل خوری

اسباب‌چینی-دسیسه‌چینی-توطئه‌چینی
چَکه-شوخ و بذله گو

خارشک-مردم آزار-سادیست

درمالی-مالیدن آتش روی حقه ی وافور برای کشیدن بقایای تریاک

دست زیر بال کسی کردن-کسی را یاری کردن

آب به چشم آمدن(طمع کردن)

دده سیاه-نوکر-نوکر سیاه

تخت پایی-صاف بودن کف پا

 

آفتاب کسی به زردی رسیدن(به پایان رسیدن دوران زندگی و یا قدرت و نفوذ کسی)

آتشی شدن-از کوره در رفتن

چرخ دستی-چرخ خیاطی که با دست به حرکت می افتد

آب از سر گذشتن-کار از چاره و تدبیر گذشتن

به تور زدن- به تور انداختن

تَخم-مهمل تَخم

چشم خوردن-نظر خوردن

پاخان-پشت هم اندازی-سفسطه کردن

آلاپلنگی-مثل پوست پلنگ-گل باقالی

در آمدن از زیر بته-خانواده و اصل و نسبی نداشتن

چوب سیگار-نی سیگار

از حد (توانایی) خود تجاوز کردن

چای نیک-قوری و کتری چای

آفتاب چریدن(بی‌کار بودن، چیزی برای خوردن نداشتن)

دفتر یادداشت-دفتر ثبت رئوس مطالب که جنبه ی یادآوری دارد

تخت کردن-هموار کردن-پر کردن-کامل کردن

رد شدن-مردود شدن-پذیرفته نشدن

براه-سازگار-اهل سازش-با گذشت

حیا را خوردن و آبرو را قی کردن-بسیار بی حیا و گستاخ بودن

تخته پوست انداختن-زمانی دراز نزد کسی ماندن-کنگر خوردن و لنگر انداختن

حرف را خوردن-ناگهان سخن را بریدن و خاموش شدن

به هم خوردن حال-استفراغ کردن-بالا آوردن

دید زدن-چشم چرانی کردن-دور و بر را نگاهی انداختن

خاله وارَس-آدم فضول

خدا به همراه-خدا خافظ

دست کسی افتادن-گیر کسی افتادن

دوش فروش-ربا خوار

چشم غره رفتن-نگاه خشم آلود کردن
پیاده شو با هم بریم-این قدر تند نرو
آجیل مشکل‌گشا-آجیلی که برای گشایش کار می‌خرند و بین مردم متدین پخش می‌کنند

چال کردن-گود کردن-دفن کردن-به خاک سپردن

افقی برگشتن(شهید شدن و روی دست‌ها تشییع شدن)

آسمان غرمبه(صدای رعد، تندر)

تخم چهارشنبه-حرم زاده-ناسزایی برای بچه های شریر

پای کسی نشستن-در انتظار وصل کسی بودن

خودفروش-فاحشه-خائن

خون کسی را حلال کردن-کسی را کشتن

ای والله-در مقام تایید و اعتراف به برتری کسی گفته می‌شود-آری به خدا

از بن ناخن-ذخیره-بندگی-اطاعت

دولاب-گنجه-کمد-قفسه

چاق کردن دعوا-دامن زدن به دعوا

خودنویس-قلمی که جوهرش را با خود دارد

حرف شنوی-سر به راهی-تبعیت-نصیحت پذیری

چاخان-دروغ-دروغگو-چرب زبان

از بز حرام‌زاده‌تر-سخت‌گریز و حیله‌گر

حاضر به یراق-حاضر و آماده

اردنگ(تیپا، لگدی با نوک پا)

تپه گذاشتن-بول کردن

به یک پول سیاه نیارزیدن- به لعنت خدا نیارزیدن

انگشت روی چیزی گذاشتن-موضوعی را مورد توجه قرار دادن

حساب سوخته-بدهی قدیمی

بلند پروازی کردن-جاه طلبی کردن-خودنمایی کردن
آب‌کور-کسی که سودش به دیگران نمی رسد

جنسی-آن چه که به سکس مربوط باشد

زاغ-دارای چشمان آبی رنگ

دنگ و فنگ-طول و تفصیل-مقدمه چینی فراوان-تشریفات زیاد

جنجال-هیاهو-داد و فریاد-غوغا

دست به عصا راه رفتن-با احتیاط رفتار کردن-بسیار محتاط بودن

خدا خدا کردن-بسیار آرزومند چیزی یا کسی بودن و آن را از خدا خواستن-پناه به خدا بردن

پیش کنار-بیضه-خایه

بالا غیرتا-از راه جوانمردی و گذشت

پَلِه-پول

پای کسی حساب کردن-به حساب کسی گذاشتن

باریک شدن-دقت کردن-در بحر چیزی رفتن

خاطر کسی را خواستن-کسی را دوست داشتن

زود رس-آن چه که پیش از موقع مقرر به دست آید

داریه نم کن-کسی که پوست داریه را نم می زند تا نیکو بنوازد-چاپلوس

انگار نه انگار-موضوع را نادیده بگیر!-گویی وجود نداشت

جملگی-تمامن-سراسر

پشت سر هم-پیاپی متوالی

خیابان گردی-بی کاری-ولگردی

رو شویی-ظرف یا دستگاهی که برای شستن دست و صورت نصب می کنند

چیز-آلت تناسلی

جان به لب رسیدن-به ستوه آمدن-طاقت از دست دادن

خلق تنگی-عصبانیت-خشمگینی

چینه چینه خوردن-ریزه خواری کردن

خط و نشان کشیدن-تهدید کردن

جوخه ی اعدام-جوخه ای که محکوم به اعدام را تیرباران می کند

خر لنگ خود را به منزل رساندن-با وجود سختی کار را به پایان رساندن
پاکار-امر بر-پادو-مباشر

پشتک زدن-معلق زدن-رنگ عوض کردن-تغییر عقیده دادن

جاری-زن برادر شوهر

زغال اخته-میوه ای از زیتون کوچک تر و ترش مزه

دو لا پهنا-پارچه ای که عرض آن دو برابر عرض پارچه های معمولی است

آه از نهاد کسی برآمدن(نهایت تاسف به کسی دست دادن)

چم گرفتن-رونق گرفتن-سر و سامان گرفتن

چشم، کرایه خواستن-کار کودکی که هر چه ببیند بخواهد

در آسمان جستن و در زمین یافتن-چیزی یا کسی مورد علاقه را غیر منتظره یافتن و دیدن

جغ جغ-صدای به هم خوردن چند چیز-صدای همهمه

جوشکاری-جوش دادن قطعات فلزی

آلت فعل(وسیله‌ی انجام کار)
بار گذاشتن-نهادن ظرف غذا بر اجاق برای پخته شدن

دم به خمره زدن-باده گساری کردن-شراب خوردن

الکی-بی‌هوده-بی‌خود-دروغکی

بکسل کردن-چیزی را به دنبال خود کشیدن و بردن

آستین از دهان برداشتن(خندیدن)

زهره ی کسی آب شدن-سخت ترسیدن

پس گردنی-زدن با کف دست به پشت گردن کسی

دِردو-سر زبان دار-ناقلا و زرنگ

پشکل-سرگین حیوانات اهلی

از پاشنه در کردن(پیاده راه درازی را طی کردن)
آهو چشم-معشوق-شاهد

از جلوی کسی در آمدن(در برابر کسی مقاومت کردن)

دو راهی-آن جا که راه دو شاخه می شود

دوره انداختن-مهمانی ادواری میان عده ای برقرار کردن-کسی را به این سو و آن سو فرستادن

پس دادن درس-پاسخ دادن به پرسش های درسی

حنز پنزر-نگا. خرت و پرت

خارج رفتن-بیرون رفتن از خانه-رفتن به خارج از کشور

چَپَری بی-درنگ-به سرعت

دست به یکی کردن-همدست شدن-متحد شدن

اشرفِ خر(حریصی که زیان کند، نه خود خورد و نه به دیگران خوراند)

جهل کردن-در انکار چیزی پافشاری کردن

چوروک-چین و شکن

 

دور علم کسی جمع شدن-دور کسی گردآمدن و از او پشتیبانی کردن

بی صفت-بی بهره از صفات خوب انسانی

آب نمک زدن-با شیرین زبانی گفتن

اَکه ننه-آدم آب‌زیرکاه

خرده بورژوا-مالک ابزار تولید ولی ناگزیر به کار برای دیگران

جاکن شدن-به حرکت در آمدن

بی بو و بی خاصیت-کسی که سود و زیانی ندارد

زیختن آب پاک روی دست کسی-یکسره نومید کردن کسی

دربند چیزی بودن-در خیال چیزی بودن

از حال رفتن-بی‌حال شدن-غش کردن

دَمکنی-پارچه ای کلفت که برای جلوگیری از بیرون رفت بخار و دم کشیدن برنج یا چای بر روی دیگ یا قوری می گذارند

آدم استخوان‌دار(کسی که اراده و پشتکار دارد)

از این رو به آن رو شدن-یکسره دگرگون شدن-به‌کلی تغییر کردن

خون خون کسی را خوردن-بسیار خشمگین شدن و چیزی نگفتن
چارلا-چهار لا-چهار تو

از چپ و راست-از همه سو-از همه جا

به ریش کسی خندیدن-کسی را مسخره کردن

خشتک کسی را جر دادن-نگا. خشتک پاره کردن

دوش گرفتن-زیر دوش ایستادن و خود را شستن

پهلوان پنبه-درشت اندام ولی بی زور-پهلولن دروغی

رم دادن-رماندن-فراری دادن

دوخت و دوز-خیاطی

جور آمدن-اجزای لازم کاری با یکدیگر سازگار آمدن

چشه ؟-او را چه شده ؟

جا دار-وسیع-فراخ

از سر دست(کار یا سخنی که فورا و بدون تامل بکنند یا بگویند)

 

حرف دو نبش-نگا. حرف پهلودار

دل به دریا زدن-بدون توجه به خطر به کاری اقدام کردن-هرچه بادا باد گفتن

خودمانی-صمیمی-یکدل

رد گم کردن-اثر چیزی یا کاری را از میان بردن-گمراه ساختن-نظر کسی را از چیزی منحرف کردن

استخوان لای زخم گذاشتن-بلاتکلیف گذاشتن-کاری را کش دادن

براه-سازگار-اهل سازش-با گذشت

جا رفتن-مغلوب شدن-خود را کنار کشیدن

حرامزادگی-بد ذاتی-مکر

دزدیده نگاه کردن-زیر چشمی نگریستن-بدون آن که طرف بداند او را زیر نظر گرفتن

رعایت کردن-نگاه داشتن حق کسی

به سر کشیدن-یکباره نوشیدن-بالا انداختن

دولاب-گنجه-کمد-قفسه

زیر تبری-کنده ای که هیزم شکن روی آن با تبر هیزم می شکند

تفنگ سر پر-تفنگی که باروت و گلوله را از سر لوله به درون تفنگ می گذاشتند و با سمبه آن ها می فشردند

رودربایستی داشتن-ملاحظه کردن-پروا داشتن

 

بافتنی-جامه ای که با دست بافته شده باشد

تنابنده-انسان-آدم-ضعیف ترین بنده ی خدا

پس افت-حقوق هنوز پرداخت نشده

دست زدن-لمس کردن

دنبال کردن-تعقیب کردن-اصرار و پافشاری کردن-پی گیری کردن

برای دیدن چیزی ازدحام کردن (اشتیاق زیاد نشان دادن)

چروک انداختن-چین انداختن

آت و آشغال(وسایل کهنه و بی‌مصرف)

الو گرفتن(آتش گرفتن، (کنایه از شدت خشم و عصبانیت))

 

از زورِ(از شدت، از بسیاری)

چوب چوبی-دیوار یا در مشبک و چوبی

دست پاچه شدن-مضطرب شدن-دست و پای خود را گم کردن

دم کوتوله-کوتاه قامت-چیز کوچک

چارقد قالبی-نوعی چارقد که آن را آهار می زدند تا راست و منظم بایستد

بالا آمدن دل و روده-به حالت تهوع افتادن

بخت، بخت اول-برای هر زنی شوهر اول بهتر است

جور در آمدن-نگا. جور آمدن

پازلفی-سر خط-بخشی از موی سر که از شقیقه ها به پایین صورت می روید

 

پیش کردن در-بستن در

خِر-حنجره-گلو

رودل-سنگینی معده

آفتاب‌نشین کردن کسی-کسی را از هستی ساقط کردن-خانه‌خراب کردن

خِر-حنجره-گلو

ریزه خورده-خرده ریزه-وسایل کم بهای خانه

تسمه از گرده ی کسی کشیدن-کسی را به سود خود بی رحمانه به کار واداشتن
آب بندی کردن(آرام آرام به کار انداختن دستگاه نو)
تا شدن-دو لا شدن-جمع شدن

پامال شدن-از بین رفتن

از دروازه نگذشتن، از سوراخ سوزن گذشتن-حالاتی بی‌ثبات و بسیار متضاد داشتن

زبان خود را گاز گرفتن-از گفتن سخن نا به جا پشیمان شدن-از سخن گفتن خودداری کردن

 
تخت-آسوده-رضایت بخش-صاف و هموار

پات-بی آبرو-بی تربیت

تاتی کردن-در زبان کودکان: راه رفتن

حساب کار را داشتن-متوجه موضوع بودن-جوانب کار را در نظر داشتن

ریشه داشتن-سابقه ی خوب داشتن-محکم بودن

خر کسی از کرگی دم نداشتن-از حق خود گذشتن-از حرف خود برگشتن

ریخت و روز-سر و وضع-شکل و حالت

 

ته چک-بن چک-بنجاق-بخشی از دسته چک که پس از جداکردن چک باقی می ماند

چینه کشیدن-ساختن دیوار گلی

آدم دو قازی(شخص بی‌سروپای بی‌ارزش)

 

خون راه انداختن-نگا. خون به پا کردن

بد جنس-بد ذات-بد نهاد-فرومایه

زور شنیدن-نحمل جور و ظلم کردن

خدیجه خبرکش-خبر چین و دو به هم زن

جوال رفتن با کسی-با کسی درافتادن

تعارف آب حمامی-تعارفی که خرج و مایه ای ندارد

ریپ زدن-نامیزان کارکردن موتور

دام پزشک-پزشک حیوانات
آتش بی‌دود(آفتاب، غضب)

ریش کسی را چسبیدن-یقه ی کسی را چسبیدن

آینه‌ی هفت‌جوش-خورشید

دست به سر کردن کسی-کسی را به بهانه ای برای انجام کاری بیرون فرستادن-کسی را رد کردن

زیپ-نوعی بست ساخته شده از دو نوار دارای دندانه های فلزی یا پلاستیکی قابل درهم افتادن

خشت انداختن-لاف زدن-گزافه گفتن

آش کشک خاله-کار ناگزیر-تکلیفی که بر عهده‌ی کسی باشد

از حساب پرت بودن-در اشتباه بودن

خرج تراشی-هزینه درست کردن

بزمجه-سوسمار-درحالت دشنام به کودکان می گویند

روکار-روی بنا-نمای عمارت-آن چه که در بیرون چیزی کار شده است

دیوان کردن-انتقام گرفتن-قصاص گرفتن

پیله-مو

چروک-چین و شکن

پایین نرفتن چیزی از گلو-از غصه غذایی نخوردن-مال حرام نخوردن

آرتیست‌بازی(انجام کارهای غیرعادی)

دار و ندار-کل دارایی-تمام هستی

اشکال‌تراشی-ایرادگیری-گره در کار اندازی

خرت به چند-کی از تو پرسید؟ به حساب آوردن-اعتنا کردن

جیر جیر-سر و صدا-فریاد بی هوده-آواز گنجشک و برخی حشرات

خیک کسی پر بودن-سیر بودن

 

خیک باد-باد کرده-شکم آورده-آبستن

حیدری و نعمتی-گروه های دشمن هم
 

جیز-اسم صوت در زبان کودکان به معنی سوختن

بد قماش-بد جنس-خبیث

چادر رختخواب-چادر شب-پارچه ای که رختخواب را در آن می پیچند

ریش پروفسوری-ریشی که فقط روی چانه یلند شده است

چار نعل رفتن-تند رفتن-به تاخت رفتن

ازخداخواسته-آرزومند-مشتاق

چاییده-سرما خورده-زکام گرفته

انداختن توی هچل(دچار دردسر و ناراحتی کردن)

روان بودن-از حفظ بودن-از بر بودن

دل کسی تاقچه نداشتن-بی نهایت رک و صریح بودن
پالان کردن کسی-فریب دادن کسی

دست و رو نشسته-ناکس-ناچیز

پشتی کردن-حمایت کردن-یاری کردن

حواس پرتی-پریشان حواسی-فراموش کاری

خاکشیر نبات به حلق کسی کزدن-لطف و محبت بیش از اندازه به کسی کردن

آفتابه‌آب‌کن(پست ترین نوکر)

تَک تَک-یکی یکی-جدا جدا

پایگیر کسی شدن-زیان یا جرمی به کسی افتادن

چاچول بازی-حقه بازی-هوچی گری-لاف زنی

چیز سرش بشو-آدم چیز فهم

رک حرف زدن-بدون پروا و ملاحظه حرف زدن-صریح و روشن سخن گفتن

بقچه بندی-ران چاق

زبان را گاز گرفتن-از گفتن سخنی پشیمان شدن

تو نگو من بگو-مشاجره-بحث

جیک در نیاوردن-صدایی در اعتراض بر نیاوردن-کم ترین اعتراضی نکردن

بلا گرفته-گرفتار بلا-شیطان-شلوغ

آفتاب گرفتن-زیر آفتاب خوابیدن

بالا آمدن دل و روده-به حالت تهوع افتادن

ژست دادن-تنظیم وضع و حالت و قیافه برای عکس گرفتن

آبکش کردن-سوراخ سوراخ کردن

چپ چپ به کسی نگاه کردن-با اوقات تلخی-بدبینی یا اعتراض به کسی نگاه کردن

چراغان کردن-جشن گرفتن

از صرافت چیزی افتادن-از انجام کاری منصرف شدن

خودکرده-کاری که بدون مشورت شده باشد

حرف از دهن کسی قاپیدن-سخن کسی را به نام خود قلمداد کردن

آفتابگیر-جایی که آفتاب بر آن بتابد-سایبان-چتر آفتابی

زمین گذاشتن چیزی-چیزی را ترک کردن

خایه مال-چاپلوس-متملق-دستمال به دست

آن روی کسی بالا آمدن(خشمگین شدن)

پیل پیلی خوردن-در راه رفتن به چپ و راست متمایل شدن

چوب الف-نشانه ای که با کاغذ می سازند و لای کتاب می گذارند-لاغر و باریک

چاق سلامتی کردن-احوال پرسی کردن

 
از زیر کار در رفتن(تن زدن و نپذیرفتن کاری، کار را جدی نگرفتن)

حساب ماست بندان یزد-حساب ساختگی

زدن به صحرای کربلا-مطلبی را به صورت اشاره و کنایه گفتن-روال سخن را به موضوع خاصی برگرداندن

پرت کردن حواس-حواس را از اصل موضوع منحرف کردن

دو لُپه خوردن-با خرص و ولع خوردن-لقمه های بزرگ برداشتن

دوبله ایستادن-نگه داشتن اتوموبیل در کنار یک اتوموبیل دیگر

بله بران-قول و قرارهای پیش از ازدواج در میان خانواده های عروس و داماد

پُخی شدن-کاره ای شدن-مهم شدن

حاجی-به زیارت مکه رفته-نوعی خطاب عام
جای کلاه سر آوردن-آن قدر ضعیف کش بودن که که اگر از او کلاه کسی را بخواهند سر او را به درگاه برد

بلند بالا-قد بلند

درازکش کردن-رو در روی زمین دراز کشیدن

دو دو کردن-دویدن

زیر گوشی-بالش بسیار کوچک که هنگام خواب زیر گوش می نهند

حاضر و آماده-آماده

جارچی گری کردن-دهن لقی کردن-خبری را منتشر کردن

پنبه شدن رشته-باطل و بی هوده شدن کار

دکمه را انداختن-دکمه ی لباس را بستن

حرف-سخن-گفتار-کلام

خرج رو دست کسی گذاشتن-کسی را در خرج انداختن

بی پایه-دروغ-پوچ

تکلیف شدن-به سن بلوغ رسیدن

تند و تیز- تند تیز

زیر دل کسی زدن-فدر ندانستن-بی اعتنا بودن

چراغان-جشن و سرور پر چراغ

چارک-یک چهارم

دادستان-ستاننده ی داد-مدعی العموم

پول چای دادن-انعام دادن

از بز حرام‌زاده‌تر-سخت‌گریز و حیله‌گر

بجایی رسیدن-به مقصود رسیدن-مقام یافتن

خورد دادن-درخیاطی کم کم قسمت اضافی را از بین بردن-به زور به کسی خوراندن

دوره گرد-غیر ثابت-دست فروش

دمدمی-دو دل-مردد-کسی که هر ساعت خوی و حالت دیگری دارد

چفت و بست نداشتن دهن-راز نگهدار نبودن

خودشیرینی-خوش رقصی-خود را صمیمی وانمود کردن

آفتاب لب بام(پیری نزدیک به مرگ)

از چپ و راست-از همه سو-از همه جا

ریزه میزه-ریزه پیزه

آب پاکی روی دست کسی ریختن(کسی را کاملن ناامید کردن)

 
آب از آتش برآوردن(کار محال کردن)
بُز ِ گَر-بزی که بیماریِ گَری

پا رکابی-شاگر شوفر اتوبوس

چایمان کردن-سرما خوردن-چاییدن

جنب و جوش-فعالیت-کوشش و تقلا

تلکه بند شدن- تلکه کردن

رُک زده-زل زده-خیره شده

بادکش کردن-بیرون کشیدن خون بوسیله ی بادکش

از دماغ کسی در آمدن(شادی و نشاطی را با اندوه و رنج تاوان دادن)

 
خیط کردن-نگا. خیت کردن
زمخت-درشت-ناهنجار

دلبخواه-به اختیار-بدون رعایت رسم و قانون

پیاز خرد نکردن به ریش کسی-از کسی ترسی نداشتن-به کسی اعتنایی نداشتن

افت کردن-کاهش یافتن-کم شدن

از سر نو(دوباره)

چینی بند زدن-کاسه دوختن-به هم چسباندن تکه های ظروف شکسته

تخت و تبارک-با آسودگی خیال

آفتابه خرج لحیم-بیشتر بودن هزینه‌ی تعمیر چیزی از بهای نو آن
ابوطیاره-اتوموبیل کهنه و فرسوده

ترک نشاندن-پشت سر نشاندن کسی

آبدیده(جلا یافته، آزموده و مجرب)

انداختن توی هچل-دچار دردسر و ناراحتی کردن
خط خطی-درهم-خراب-متشنج-با خطوط زیاد روی آن ناخوانا شده

دزد بازار-پر هرج و مرج-جایی که در آن دزدی زیاد می شود-جای بی قانون

 

خود را شناختن-به حد بلوغ رسیدن

بار گردن کسی گذاشتن-کاری را به زور و اصرار به عهده ی کسی گذاشتن

بازده-محصولی که انسان یا ماشین در مدتی معین تولید می کند

روی حرف کسی حرف نزدن-با حرف کسی مخالفت نکردن

زور-اجبار-الزام

چرت کسی پاره شدن-ناگهان از خواب پریدن

زائو-زنی که زاییده و در بستر است

به رگ غیرت کسی بر خوردن-سخن یا عملی بر کسی ناگوار آمدن

در آمدن از زیر بته-خانواده و اصل و نسبی نداشتن

چله-چاق-چرب و چیلی
زبانزد شدن-معروف شدن-فاش شدن
اشک تلخ(شراب، اشک عاشق)

پاپوش دوختن-سخت حیله گر بودن

دمبکی-دمبک زن-بی ادب و نفهم

زبان مو درآوردن-بسیار گفتن و نتیجه نگرفتن

الف(قاچ خربزه و از این قبیل، بچه‌ی کوچک، سیخ، راست)

حجله خانه-اتاق شب زفاف

از پاشنه در کردن(پیاده راه درازی را طی کردن)

دُم گرفتن-پشت سر هم ایستادن

پُک زدن-هر بار کشیدن سیکار و چپق و از این قبیل با نفس عمیق

زمین گذاشتن سر-مردن

زنده باد-باقی و شاداب و فرخنده باد
خوردن چیزی به چیزی-جور بودن چیزی با چیزی

داغ چیزی را به دل کسی گذاشتن-کسی را از چیزی محروم ساختن و در حسرت آن گذاشتن

چوب الف-نشانه ای که با کاغذ می سازند و لای کتاب می گذارند-لاغر و باریک

به کسی نگفتن که بالای چشمت ابروست-به کسی که ساده ترین مطلب را نمی پذیرد یا تحمل نمی کند و زود رنج یا زود خشم است نمی توان چیزی گفت

آن‌ها را خانم زاییده، ماها را کلفت؟-چرا آن‌ها را بر ما ترجیح می‌دهند؟ چرا به ما اجحاف می‌کنند؟

به گوزگوز افتادن-پیر شدن-از خستگی زیاد از پای در آمدن

ته کیسه-آن چه که پس از دادن خرج ها در ته جیب و کیسه به جا می ماند

رسیدن به عرصه-بزرگ شدن-به سن پختگی رسیدن

پشته کردن-روی هم انباشتن

جوجه خروس-جوان تازه به دوران رسیده

دَمب چیزی را چسبیدن-کاری را پی گیری کزدن و ادامه دادن

خوش خوراک-نگا. خوش خور

بِر و بِر-زُل-نگاه یکریز

از رو رفتن(خجالت کشیدن، از میدان به‌در رفتن)

زرق و برق-جلوه ی ظاهری-جلا و شفافی

توی دل کسی خالی شدن-ترسیدن-ناامید شدن

ترتیب اثر دادن-به حساب آوردن-اهمیت دادن

حاج بادام-گونه ای شیرینی از آرد و بادام و شکر

دست کج-نامطمئن-دزد

درد-نفرینی مانند کوفت-زهرمار-مرض

حَرَج-مسئولیت-تکلیف

پالان گذاشتن بر کسی-کسی را خر کردن-فریب دادن

خرمن-انبوه و پرپشت

آفتاب گرفتن(زیر آفتاب خوابیدن)

چوب چوبی-دیوار یا در مشبک و چوبی

تو پوزی-تو دهنی

در بحر چیزی بودن-تمامن به چیزی اندیشیدن

آیَم سایَم(گاه‌کاهی)

الانه-همین حالا-هم اکنون

دوا به خورد کسی دادن-مسموم کردن-به زور به کسی دارو یا مشروب خوراندن

بند کردن به کسی-به پر و پای کسی پیچیدن-پیله کردن به کسی

آش دهن‌سوز-هر چیز مطلوب و پسندیده

پاشویه-دیواره ی حوض-آبروی کنار حوض

داوطلب-خواستار-نامزد
خرجی-پول لازم برای گذران روز

پا روی هم انداختن-بی خیال بودن-بی توجه بودن

جاپایی برای خود باز کردن-خود را به جایی بند کردن

دو به هم اندازی-فتنه انگیزی-سخن چینی

آشنایی دادن-خود را معرفی کردن
آبستن فرزندکش-دنیا-روزگار

خایه ی چپ کسی بودن-به تمسخر: نزد کسی اعتبار و احترام داشتن

خواب به سر شدن-نگا. خواب به خواب شدن

ته چین-نوعی پلو که در آن گوشت بره یا مرغ پخته را در ته دیگ می گذارند

چرب و نرم-غذای پر روغن و خوشمزه-سخن دلنشین-آدم متملق

خرحمال-کسی که فقط کارهای دشوار می کند

بی فک و فامیل-بی کس و کار
جِر خوردن-پاره شدن

پیشکی-جلوتر-از پیش-به طور مساعده

استخوان جلوی سگ انداختن(با بخششی ناچیز دهان کسی را بستن)

ری کردن-زیاد شدن و برکت کردن برنج و آرد و مانند آن ها پس از ریختن آب بر آن ها

ترک نشاندن-پشت سر نشاندن کسی

پایین نرفتن چیزی از گلو-از غصه غذایی نخوردن-مال حرام نخوردن

دماغ سوختگی-خجالت زدگی-ناکامی

باجناغ-دو مرد که دو خواهر را به زنی گرفته باشند-همریش

در آمدن از آب-نتیجه دادن-تربیت شدن-روشن شدن حقیقت

دست و پا توی هم رفتن-بی پول شدن-گرفتاری مالی پیدا کردن

تو تاریکی رقصیدن-بدون آگاهی کاری را کردن-بی موقع کاری را کردن

ادرار کوچک(شاش)

به خشت افتادن-متولد شدن-به دنیا آمدن

بد و بیراه-ناسزا-حرف زشت-گفته ی رکیک-متلک

خلاص کردن-تمام کردن-کشتن
دیوان کردن-انتقام گرفتن-قصاص گرفتن

چلو چو انداز-شایعه پخش کن

رمباندن-خراب کردن

ازخودراضی-متکبر-خود پسند

زور آوردن-زیر فشار گذاشتن-در تنگنا قرار دادن

دلو حاجی میرزا آقاسی-آدم بی قرار و پر تحرک

از آب درآمدن-نتیجه دادن-تربیت شدن-روشن شدن حقیقت

 

آب‌کور-کسی که سودش به دیگران نمی رسد

جل و پلاس کسی را بیرون ریختن-کسی را از جایی بیرون کردن

درز-شکاف-محل اتصال یا دوخت

اوستاکار(استادکار، ماهر و مسلط)

ته چین-نوعی پلو که در آن گوشت بره یا مرغ پخته را در ته دیگ می گذارند

دستی به سر و صورت کشیدن-خود را مرتب کردن-آرایش کردن

توی دل کسی را خالی کردن-کسی را ترساندن-ناامید کردن

خیز برداشتن-جستن-آماده ی حمله شدن

ریسک کردن-به کاری خطرناک دست زدن

زرت و پرت-چرت و پرت

دل و جگر چیزی را بیرون آوردن-چیزی را به هم ریختن-نامرتب و درهم و بر هم کردن

از تعجب شاخ در آوردن-بسیار شگفت زده شدن

به جا آوردن-شناختن

خرج و برج-خرج و متعلقات آن

آب شدن و به زمین فرو رفتن(دود شدن و به آسمان رفتن)

به روز کسی افتادن-وضعی مانند وضع کسی پیدا کردن

بد آب و رنگ-نازیبا-بی رونق-بی جلوه

به آتش کسی سوختن-به مکافات خطای دیگری مجازات دیدن

توپ در کردن-توپ انداختن

زیر آب-مجرایی در ته مخازن آب برای خالی کردن آن ها

پاک-به کلی-یکسره

بیدار خوابی-خواب سبک-بیدار شدن پیاپی

چِخ کردن-راندن سگ

خود را به نفهمی زدن-تظاهر به نفهمیدن کردن

درزن-دوجین-دوازده تا از چیزی

دختر خانم-خطابی احترام آمیز برای دختران

باد به پشت کسی خوردن-بر اثر بیکاری تنبل و تن پرور شدن

بی تخم و ترکه-بی فرزند-بی نسل

باز شدن نیش کسی-تبسم کردن از روی خوشحالی و خوشوقتی

به خنس و پنس افتادن-به وضع بد مالی دچار شدن

بند کردن به کسی-به پر و پای کسی پیچیدن-پیله کردن به کسی

پَکَر-افسرده-نومید-گیج-بی دل و دماغ-بی حوصله

خِر کسی را چسبیدن-گریبان کسی را گرفتن و چیزی از او طلب کردن

حمله ور شدن-یورش بردن

تکیه-محلی برای روضه خوانی-پشت به چیزی دادن

تو پوزی خوردن-تو دهنی خوردن-دمغ شدن-نا امید شدن

خفت افتادن-تنگ شدن-در تنگنا افتادن

دو دستگی-اختلاف عقیده-عدم اتفاق
دررفتگی-حالت در رفته-از بند بیرون آمدن استخوان

آب نخوردن چشم-امید نداشتن

تازه نفس-دارای نیروی مصرف نشده

چادر رختخواب-چادر شب-پارچه ای که رختخواب را در آن می پیچند

پیشس گیری کردن-جلوگیری کردن-دفع

درجه دار-درجه های نظامی پایین تر از سروان

پاره آجر-شکسته ی آجر

ای والله(در مقام تایید و اعتراف به برتری کسی گفته می‌شود، آری به خدا)

زحمت کش-کارگر-پیشه ور

آفت(زن عشوه‌گر و فتنه‌انگیز)

پشت و رو کردن-برگرداندن جامه به صورتی که رو پشت و پشت رو شود

راست آمدن-درست درآمدن حدس و پیش بینی

زیر پای کسی را خالی کردن-زیر پای کسی را جارو کردن

تو ذوق زدن-ناخوشایند بودن-بر خلاف میل کسی سخن گفتن

جد و آباد-آبا و اجداد-پدر و پدر بزرگان

چرب و نرم-غذای پر روغن و خوشمزه-سخن دلنشین-آدم متملق
پت پت کردن-صداکردن فتیله ی چراغ بر اثر تمام شدن روغن آن
خیر ندیده-نفرینی است به معنی امیدوارم خیر نبیند

آتش‌پاره-شوخ و شنگ-فرز و چالاک-کرم شبتاب

پِتِه-گرفتن زبان-لکنت

ددر رفتن-بیرون رفتن

از جگر گذشتن-نامردی کردن

حق دادن-تایید کردن

چاک خوردن-شکافته شدن-پاره شدن

اوستا چسک(فضول و مزاحم، سرخر)

دُم به دست دادن-بهانه به دست دادن-خود را گیر انداختن

اشکال‌تراشی(ایرادگیری، گره در کار اندازی)

تنبان درآر-بی حیا-دریده

درس خوان-شاگرد زرنگ و کوشا

دندان کسی پیش کسی گیر کردن-عاشق کسی شدن-شیفته ی کسی شدن

چیز خور کردن-خوراندن سم یا موادی که رمالان و دعانویسان تجویز می کردند

خشکه پز-نانوایی که نان هایی از قبیل نان روغنی-قندی-شیرمال-پنجه ای و مانند آن ها می پزد

آتو-بهانه-دستاویز-نقطه‌ضعف

زدن به سر کسی-ناگهان فکری به سر کسی آمدن-عقل خود را از دست دادن

ته دار-پایه دار

دلخور بودن-گله مند بودن-ناراضی بودن

زیر پای خود را سست دیدن-موقعیت خود را نااستوار دیدن-شغل و سمت خود را در خطر دیدن

دنگ کسی گرفتن-هوس نابه جا کردن برای انجام کاری-تصمیم ناگهانی برای کاری گرفتن

خم به ابرو نیاوردن-رنجی را تحمل کردن

دیر به دیر-هر از گاهی-هر از چندی-دیر دیر

اسم درگوشی(نام دوم فرد مسلمان که نام یکی از امامان است)

خواه و ناخواه-از روی میل یا اجبار

ریز ریز-خرد شده-کاملن خرد

خون گرم-خوش برخورد-با عاطفه-پر مهر

بالا کشیدن-مال کسی را به ناحق خوردن

 

دریا زدگی-حالت تهوع در اثر حرکت کشتی

ژل-مایعی برای شکل دادن موی سر

جا در جا-فورن-جا به جا

خر پاپو-وسیله ای دارای چرخ برای آموزش راه رفتن به کودکان نوپا

 

چلاندن-فشار دادن برای آب گرفتن

زغال اخته-میوه ای از زیتون کوچک تر و ترش مزه

جفت کردن صدا با ساز-هماهنگ کردن صدای ساز توسط کوک
بغل گرفتن-در آغوش گرفتن

تق سرما شکستن- تک سرما شکستن

برخورد کردن-تصادف کردن-دیدارکردن
از حال رفتن-بی‌حال شدن-غش کردن

بلا نسبت-دور از جانب شما

زنانه-ویژه ی زنان

چشم نم نمی-کسی که چشمش آب پس نمی دهد
پنج تن-محمد-علی-فاطمه-حسن و حسین

اشتباه لپی-اشتباه لفظی

پافنگ-نهادن ته تفنگ در کنار در حالت خبردار ایستادن

خدا بیامرز-مرحوم-مغفور

از دندۀ چپ پا شدن-سخت عبوس و کم‌حوصله بودن

بیعار-کسی که شرم و ننگ نمی شناسد و از سرزنش شرمنده نمی شود

 

دَرَ ک-در کوچک-برای نشان دادن بی اعتنایی نسبت به رویدادی بد به کار می رود

خاک به سری-همبستری زن با شوهر

تنبل خان-تن پرور

به دردسر افتادن-با مشکلی روبرو شدن-به مخمصه ای گرفتار شدن

خوش بنیه-سالم و قوی

برخورد-بهم خوردن-تصادف

بخرج دادن-نشان دادن-مصرف کردن-جلوه دادن
اهل محل(همه‌ی کسانی که در یک محل کار یا زندگی می‌کنند)

زیر سر کسی بلند بودن-فریفته شدن به وعده های به تر-کسی که روزگار ناداری خود را فراموش کرده است

دستمال ابریشمی-چاپلوسی-تملق

تَپوک-ضربه ی دست یا پا

پنج تن-محمد-علی-فاطمه-حسن و حسین

بازار مکاره-بازار موقت
پشت دستی زدن-برای تنبیه به پشت دست بچه زدن

حلیم روغن-هریسه-غذایی از گوشت و گندم و روغن داغ کرده و شکر

جر و بحث کردن-مجادله را به درازا کشاندن

افتادگی-پریشانی-احتیاج

آفتاب به آفتاب(هر روز)

دخترینه-دختر-مونث

اُزبَک-بی‌ریخت-ژولیده-ازخودراضی

انگشت عسلی به‌دیوار کشیدن-هنگامه بر پا کردن-مردم را متوجه‌ی جایی کردن

حاضری-غذایی که پختن نمی خواهد و به سرعت آماده می شود